جدول جو
جدول جو

معنی غاشیه داری - جستجوی لغت در جدول جو

غاشیه داری
(یَ / یِ)
اطاعت و فرمانبری:
وان بدر که نام او منیر است
در غاشیه داریش حقیر است.
نظامی.
چون تک ابلق به تمامی رسید
غاشیه داری به نظامی رسید.
نظامی.
احمد حنبل که امام جهان بود و سیصد هزار حدیث حفظ داشت به شاگردی او درآمد و در غاشیه داری سر برهنه کرد. (تذکره الاولیاء)
لغت نامه دهخدا
غاشیه داری
عمل و شغل غاشیه دار
تصویری از غاشیه داری
تصویر غاشیه داری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حاشیه دار
تصویر حاشیه دار
دارای حاشیه، آنچه حاشیه داشته باشد، کناره دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاشیه دار
تصویر غاشیه دار
خادمی که مامور نگه داری زین پوش اسب مخدوم است، کنایه از خادم مطیع و فرمان بردار که در سفر همراه مخدوم خود باشد
فرهنگ فارسی عمید
(بِ رِ)
خادم و مطیع. (آنندراج) :
مشتری اندر نمازگاه مر او را
پیشرو و جبرئیل غاشیه دار است.
ناصرخسرو.
گل سوار آید بر مرکب یاقوتین
لاله در پیشش چون غاشیه دار آید.
ناصرخسرو.
غاشیه دار است ابر بر کتف آفتاب
غالیه سای است باد بر صدف بوستان.
خاقانی.
حلقه بگوش لب تو گشت عقل
غاشیه دار لب تو گشت جان.
خاقانی.
خسروانش سزند غاشیه دار
کمر حکم او از آن بستند.
خاقانی.
زو بازمانده غاشیه دارش میان راه
سلطان دهر گفت که ای خواجه تا کجا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
بوی خوش دهندگی. دادن بوی خوش:
همواره بود در بر توهر شب و هر روز
ترکی که کند طرۀ او غالیه باری.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
هر چیز پهن کناره دار.
- جامۀ حاشیه دار، ثوب مفروز
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
سوداگری. تجارت:
تهی دست کو مایه داری کند
چو لنگی است کو راهواری کند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از غاشیه دار
تصویر غاشیه دار
خادم و مطیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غالیه باری
تصویر غالیه باری
عمل و کیفیت غالیه بار. بوی خوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه داری
تصویر مایه داری
سوداگری، تجارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاشیه دار
تصویر غاشیه دار
خادم، مطیع
فرهنگ فارسی معین